حرف دل

گفتی :برم؟!
گفتم:چرا؟
گفتی پریشونی بسه
گفتی یکی دل تنگمه
خیلی برام دلواپسه
گفتی : برم؟
گفتم: برو.
اما نگفتم تا ابد
با رفتنت تویی چشام
اشک جایی حلقه بست
تنهام خیالت پیشمه
زخم دله درویشمه
هر جا بسوزم خاطرت
خاکستر آتیشمه
بی شعله میسوزم ولی
ای عشق خاموشم مکن
با من بمان با من بمان
هرگز فراموشم مکن
من قلب چاقو خورده ام
من زنده هم من مرده ام
با بودنت گل کرده ام
با رفتنت پژمور ده ام...

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:52توسط الناز | |

اگه گریه بذاره مینوسم
کدوم لحظه تورو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهمیدی نگو نه
تو بودی اون که دستامو رها کرد
خودت گفتی خداحافظ تموم شد
من و تو سهممون از عشق این بود
خود تو حرمت عشق و شکستی
بریدی اخر قصه همین بود
اگه مهلت بدی یادت میارم
روزایی رو که بی تو بین شب بود
تمام سهمت از دنیا عزیزم
بذار یادت بیارم یک وجب بود
بهت دادم تمام آسمونو
خودم ماهت شدم آروم بگیری
حالا ستار ه هام دورت نشتن
منو ابری گذاشتی داری میری
بیا بگرد از این بن بست بی عشق
بذار این قصه اینجوری نباشه
چرا بذر جدایی رو چرا تو
چرا دستای تو باید بپاشه
خدا حافظ نوشتن کار من نیست
اخه خیلی باهات ناگفته دارم

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:51توسط الناز | |

اگه گریه بذاره مینوسم
کدوم لحظه تورو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهمیدی نگو نه
تو بودی اون که دستامو رها کرد
خودت گفتی خداحافظ تموم شد
من و تو سهممون از عشق این بود
خود تو حرمت عشق و شکستی
بریدی اخر قصه همین بود
اگه مهلت بدی یادت میارم
روزایی رو که بی تو بین شب بود
تمام سهمت از دنیا عزیزم
بذار یادت بیارم یک وجب بود
بهت دادم تمام آسمونو
خودم ماهت شدم آروم بگیری
حالا ستار ه هام دورت نشتن
منو ابری گذاشتی داری میری
بیا بگرد از این بن بست بی عشق
بذار این قصه اینجوری نباشه
چرا بذر جدایی رو چرا تو
چرا دستای تو باید بپاشه
خدا حافظ نوشتن کار من نیست
اخه خیلی باهات ناگفته دارم

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:51توسط الناز | |

دیگه نمی بخشم تو رو که قلبم و شکستی
برو بهونه هی نیار منتظر چی هستی
همش نگو قسمت نشد گردن این و اون نذار
نمی تونم مثل تو شم سادگیمو به روم نیار
بگو کی عوض شده غیر خودت ، تو یکی مثل خودت میخوای و بس
بگو کی عوض شده تو زندگی ، زندگی فقط هوس فقط هوس
هنوز هم یه کم غرور مونده واسم که خار نشم
تو یادم دادی رو عشق هیشکی موندگار نشم
این روزا قلبت بدجوری با دل ما تا میکنه
امروز میگه دوست داره فردا هاشا میکنه
بگو کی عوض شده غیر خودت ، تو یکی مثل خودت میخوای و بس
بگو کی عوض شده تو زندگی ، زندگی فقط هوس فقط هوس

 

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:47توسط الناز | |

من فکر چشمای تو ام ، تو بی خیال قلب من
با من بمون ، تنها نرو ، قید همه چی رو نزن

دیگه فکر نمی کنم ، که یه روزی بر می گردی
به چه قیمتی منو ، به خودت وابسته کردی

ان قدر غمم زیاده که دارم می سوزم این جا
ولی تو خیالتم نیست که دارم می میرم این جا

قلب من آروم نمی شه ، از روزی که رفتی بی من
دیگه برگشتی نداره ، می دونم دلگیری از من

من فکر چشمای تو ام ، تو بی خیال قلب من
با من بمون ، تنها نرو ، قید همه چی رو نزن

دیگه فکر نمی کنم ، که یه روزی بر می گردی
به چه قیمتی منو ، به خودت وابسته کردی

ان قدر غمم زیاده که دارم می سوزم این جا
ولی تو خیالتم نیست که دارم می میرم این جا

قلب من آروم نمی شه ، از روزی که رفتی بی من
دیگه برگشتی نداره ، می دونم دلگیری از من

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:45توسط الناز | |

یه روز تو زندگیم بودی ، همین جا ، رو به روم بودی ، اما آرزوم نبودی

فکر می کردم از آسمون ، باید بیاد یه روزی اون ، تا آرزوم بشه تموم

یه اشتباهی کردمو ، دل تو رو شکستمو ، نمی بخشم خودمو

حالا پشیمون شدمو ، می خوام تو باشی پیشمو ، حق داری که نبخشیم

شرمندتم که ستاره داشتمو ، دنبال اون می گشتمو
شاکی از این بودم که من ، ستاره ای ندارم

ستاره بود تو مشتمو ، تکیه می داد به پشتمو
احساسشو می کشتمو

احساستو می کشتم

شرمندتم که ستاره داشتمو ، دنبال اون می گشتمو
شاکی از این بودم که من ، ستاره ای ندارم

ستاره بود تو مشتمو ، تکیه می داد به پشتمو
احساسشو می کشتمو

احساستو می کشتم

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:40توسط الناز | |

این بار تو بگو دوستت دارم ... من اسمان را می گیرم که به زمین نیاید

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت12:38توسط الناز | |

به یاد تو ، همیشه و همه جا

هنوز جز تو چیزی را نخواسته ام از خدا

به خاطر تو بود که بی خبر شدم از دنیا

چون تو دنیای من شدی ، از لحظه ای که آمدی تو فکر و ذکر من شدی

من که جز تو به هیچ چیز فکر نمیکنم ،

به خاطر تو بود که با مجنونی مثل من روبرو شدی

+نوشته شده در یک شنبه 26 تير 1390برچسب:,ساعت11:44توسط الناز | |

خداحافظ همین حالا

همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شدن چشمام

خداحافظ کمی غمگین

به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که من رو از چشم تو می دید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت سادس

نه اینکه می شه باور کرد دوباره آخر جادست

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها

بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خداحافظ

خداحافظ

خدا حافظ همین حالا

خداحافظ

+نوشته شده در یک شنبه 26 تير 1390برچسب:,ساعت11:43توسط الناز | |

من نمی فهمم چرا توی اجتماع اگه بخوام پاک و صادق و کم حرف باشم همه منو به چشم یه آدم ترسو و ساده میبینن و هر جفایی بخوان سرم میارن. چرا باید مثل سگ باشم تا احساس امنیت کنم؟ یعنی توی این دنیا هیچ جا نیست آدم، آدم بمونه و احساس امنیت روانی کنه؟ اگه هست بگو. من بدبینم از مردم، از اجتماع، از تو. ترمیمش کن

+نوشته شده در یک شنبه 26 تير 1390برچسب:,ساعت11:37توسط الناز | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد