حرف دل

کاش زندگی دنده عقب اشت.

 

 کاش وقتی حرف هات به کسی بر میخورد بیمه ای بود که خسارت میداد.

کاش میشد وقتی کشش زندگی را نداشت دنده عوض کرد.

 کاش میشد زندگی هم را با یه مدل بالاتر عوض کرد.

کاش زندگی هم زاپاس داشت.

 گاهی زندگی اینقدر خشک میشود که تعویض روغن و گریس کاری هم جواب نمیدهد.

 گاهی فشار زندگی به قدری هست که کمک های منو میشکنه...

نامردیه که پیچ و خم های زندگی هیچ تابلو راهنمایی نداره...

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت15:36توسط الناز | |

دلم یه جاده طولانی میخواد.

 

دلم میخواد یه راه بی انتها رو قدم بزنم .

 

دلم یه جای ساکت و تاریک  میخواد.

 

دوست دارم بخوابم ...اروم . یه روز ..یه ماه .. یه سال.. تا همیشه.

 

دوست دارم داد بزنم . میخوام خودمو خالی کنم.

 

 دوست دارم سبک شم . از همه چیز..

 

چطور میشه ندید؟ نشنید .. حس نکرد؟

 

چطور میشه اشک ها را انکار کرد ؟

 

                      چطور میشه بی سبب فریاد کرد و گفت : 

                                               اه. من بسیار خوشبختم؟

 

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت15:31توسط الناز | |

خدایا بی پناهم ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم
دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها
چونیلوفر عاشقانه چنان میپیچم بپای تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد

 

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت15:19توسط الناز | |

وقتی دلم به درد میادو کسی نیست به حرفهایم گوش کند،

وقتی تمام غمهای عالم در دلم نشسته است،

وقتی احساس می کنم دردمندترین انسان عالمم،

وقتی تمام عزیزانم با من غریبه میشوند،

و کسی نیست که حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ کند...

وقتی تمام عالم را قفس می بینم...

بی اختیار از کنار آنهایی که دوستشان دارم..

بی تفاوت می گذرم...

http://oak.cats.ohiou.edu/~jr716196/depression5.jpg

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت15:19توسط الناز | |

ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم

بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم

با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد

شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم

ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد
منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم

ای خدا غصه نخور باز همین می مانم

من زمین خورده این ضربه کاری نشدم

هرکسی خواست تو رااز من جدا سازد دید

هر چه کردی تو به من از تو فراری نشدم

http://paeiiz.persiangig.com/image/%D8%A8%D8%B1%20%D8%A8%D8%A7%D8%AF%20%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87.jpg

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت15:16توسط الناز | |

آنگاه که غرور کسی را له می کنی

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

آنگاه که حتی گوشهایت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی

و آنگاه که تظاهر به دیدن خدا می کنی و بنده خدا را نادیده می گیری

می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی!!!؟

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت15:15توسط الناز | |

 
 
 
من زندگي را دوست دارم، ولي از زندگي دوباره ميترسم
دين را دوست دارم ولي از کشيش ها ميترسم
من قانون را دوست دارم ولي از پاسبانها ميترسم
سلام را دوست دارم، ولي از زبانم ميترسم
من ميترسم پس هستم
اين چنين ميگذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم ولي از روزگار ميترسم

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت14:24توسط الناز | |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 9 صفحه بعد